بازیل گری در کتاب با ارزش خویش به نام نگاهی به نگارگری ایرانی که توسط هنرشناس فقید فیروز شیروانلو ترجمه شده است درباره رنگ های ایرانی می نویسد : نگارگری ایران در محدوده قلمرو خود و تا حدی درون خیز از شرایطی که در آن قرار داشت، به چنان کمالی دست یافت که به ندرت می توان نمونه ای از مینیاتورهای ایرانی را فاقد توان افسونگری دانست. این خصلت تا حدی از یک اثر میناگونه متعالی نشأت می گیرد که از کاربرد رنگهای گوناگون توسط نگارگران مینیاتور به وجود میآمد. زیرا همانطور که عملاً تمامی ماده های رنگین مورد استفاده در فرشهای ایرانی گیاهی بودند، و هیچگاه پشم یا ابریشم را از بین نمی بردند. همان سان نیز عملاً تمامی رنگهای مینیاتورها معدنی و بسیار ثابت بودند. این رنگها جز در مواقعی که در معرض نفوذ رطوبت قرار میگرفتند به ندرت رنگ می باختند.
این واقعت به ویژه درباره رنگ های خالص که رنگ سفید از سفیداب (روی سفید ) ، رنگ سیاه از دوده ، رنگ زرنیخی (زرد) نخودی و قهوه ای از گل هرمز و مولتان تهیه می شود و بالاتر از همه آبی سنگ ارمنی( Lapis lazuli ) مصداق می یابد.
در زمان صفویه با تسخیر مجارستان توسط ترکان آبی پرمایه تری به جهان شرق راه یافت و دستیابی تامین لاجورد (آزوریت ) میسر شد. سبز همواره یک رنگ ممتنع به شمار می آمد.
دو راه عمده فراهم آوردن یکی از آمیزه ی زرنیخ که یک آرسنیک فلزی است و وسمه (نیل) Indigo و دیگری از زنگار ( زنگ مس ) است. رنگ لعلی ( سرخ ) از آمیختن سفیداب کاشمر با رنگ های شنگرف ( سولفید جیوه ) درست میشد به علاوه هم طلا و هم نقره به آزادی به کار می رفت یا به شکل ورقه طلا برای آسمان، که غالباً به عنوان جانشین رنگ آبی در تمامی دورانها به کار گرفته شده و یا در صورت محلول برای کناره های نقاشی و پرداختن جزئیات آن، نقره یی که در دورانهای بعد فقط برای نمایش آب به کار می،رفت، به زودی اکسیده می شد. لکن این تنها تغییر شیمیایی شایان اهمیت است که مینیاتورها دستخوش آن شده اند.