بيشك دانش فرششناسي و شناخت ارزشهاي هنري و زيباشناسي و حتي بازيابي ارزش فرشهاي گذشته خويش را، مديون پژوهشگران هنر شناس و يا حداقل تجار با ذوقي هستيم كه با نگاهي همراه با مهر و علاقه به اين ميراث با ارزش جامعه بشري پرداختند و كتابهائي به يادگار نهادند كه بعضاً امروز خود به اثري هنري تبديل شده است .
اگر زماني نوشتن و يا خلق چنين آثاري نوعي كار هنري جذاب و ضروري در مورد فرش تلقي ميشد، به نظر ميرسد با شرايط پيش آمده براي فرش در دنياي امروز، نگاه صرفاً هنري و يا زيبا شناسي به فرش دستباف، نميتواند جوابگوي نيازهاي كالائي باشد كه در مقابل دنياي صنعتي مادی و عوارض آن سخت بيپناه و آسيب پذير مينمايد . همانطوركه نگاه صرفاً تجاري و يا اقتصادي و يا سنتي نيز به فرش دستباف زيانهاي سنگيني را وارد ساخته است .
بايد ديد نگاه كارشناسان خارجي به اين پديده استثنائي كه با وجود برخورداري از ابتدائيترين شرايط توليد ( كه معمولاً از نظر تحليلگران جامعه بشری متعلق به زندگی دورانهای آغازین تمدن بوده است )داراي ويژگيهاي مورد نياز دنياي امروز نيز ميباشد، چگونه بوده است .
در نهایت می توان كساني را كه به تحليل فرش دستباف پرداخته، يا آثار و كتابهائي درباره آن نوشتهاند ،در گروههاي زير ارزیابی کرد :
1-كساني را كه به فرش به صورت نوعي هنر مطلق نگريسته و نمونههاي مورد نظر خود را بر اساس نمونههاي عصر صفوي قرار دادهاند . دو جلد كتاب معروف قالیهاي كهن كه ابتدادر سالهاي 1892 و سپس در سال 1908 در اين باره به چاپ رسيده از این دست است . در مقدمه چاپ هایی كه در سالهاي 1926-1928 در وين انتشار يافته ، دو محقق و فرششناس بنام فريدريش زاره و هرمان ترنكوالد نظرات جالبی ارائه شده است ومجموعه چند جلدي و با ارزش ” شاهكارهاي هنر ايران ” نوشته آبراهام پوپ و گروه همكاران فرهنگياش نیز چنین جايگاهي دارد .
اين هنرشناسان و هنردوستان كساني بودهاند كه ارزش فرشهاي كهن و با ارزش ايراني را دريافته و باعث معرفي و افزايش حضور آن در موزهها و گالريهاي دنيا شدند و اين فرشها را در كنار آثار بزرگ هنرمندان دنيا قرار دادند .
اين نوع نگاه عمدتاً براساس ارزيابي و نگرش فرشهاي سازمانيافته و غالباً شهري است از مشخصات این فرشها روش بافت مشخص وازپیش تعيين شده، حضور طراحان و استادكاران مجرب و بافندگان بالنسبه ماهر است . اينگونه فرشها معمولاً به پشتوانه سرمايه كارفرمايان قدرتمند، از امكانات مناسب و مواداوليه باكيفيت بهرهمند است،اگر چه گاه در اين مجموعهها فرشهاي كوچك پارچه و متعلق به مناطقی کوچک و يا دست بافتههاي شخصي نيز ديده ميشود ، در بررسي اين فرشها معمولا با اطمينانی نسبي از جنس و مواد بكار رفته از جمله جنس پشم و يا ابريشم و يا كيفيت رنگ در حد مطلوب و قابل قبول ، نگاه پژوهشگر بر ويژگيهاي هنري و تاريخي و تعلق منطقهاي و در نهايت زيباشناسي نقوش و رنگهاي فرش معطوف می باشد . پژوهشگر برجسته آبراهام پوپ در آغاز بررسي خويش در كتاب ششم از مجموعه ” شاهكارهاي هنر ايران ” ميگويد :
« براي چندين قرن در غرب، فرش ايران بهترين معيار شناخت هنر ايراني تلقي ميشد . فرشهاي تحسين برانگيزي از قرون 15 و 16 كه زيبايي و شكوه آنها به آساني و بلاواسطه در مقايسه با كف پوشهاي بيروحي كه در غرب توليد ميشد خود را نشان می داد .اگر چه گاه ارزش هنری فرشهای ایرانی که بهترین آنها را در حراجهای با کیفیت و هنری نظیر سوبتی و کریستی می توان دید، مایه افتخار و سربلندی ایرانیان می باشد، ولی طبیعی است که این نگاه که بهر حال گسترده ترین نوع بررسی بر فرشهای ایران است،عمدتاً نگاه به گذشته داشته و تعصب و مسئولیتی نسبت به سرنوشت و موجودیت این هنر، حداقل در گفتار نشان ندهد.
بايد افزود كه نگاه انسانهاي عصر جديد و فوق مدرن به دست ساختهها و هنرهاي كهن سنتي نه تنها فرش دستباف را ارزش تلقي ميكند،بلكه رو به سوي هنرهاي بكر و زيبا و انساني ساكنان بومي افريقا و آسيا و يا فرهنگ و تمدن سرخپوستان و رنگينپوستان نقاط ديگر كره زمين نيز دارد . اين نگاه حاصل نياز حسرتمندانه و مهرورزانه به گذشتههايي است كه در آنها حضور انسان در ايجاد هنر و فرهنگ ارزش تلقي ميشد و انسان مدرن به بهانه پيشرفت خود دست به نابودي و انهدام آنها زد ،تا زندگي و حيات خود را زير سيطره و نفوذ روح مكانيكي و سرد ماشين و صنعت قرار دهد .
طبيعي است كه مخالفت و يا نفي پيشرفتهاي صنعتي کاری غير عقلايي است ولي رويكرد نيازمندانه و روبه افزايش انسانهاي جوامع صنعتي به نوعي زندگي زيبا و آرامبخش و برخوردار از گرما وارزش حضور انسان( و لو در حاشيه زندگي ) واقعيتي غير قابل ترديد می باشد و فرش دستباف از اصليترين بازيگران صحنه اين وجه زندگي است .
2-گروه دوّم كساني هستند كه در واقع تجار و خريداران و عرضهكنندگان فرشهاي ايران در دنيا بوده و به دليل علاقه ویا بدلیل حرفه خویش دست به تهيه كتابها و يا مجموعههائي از آثار ايران زدهاند كه در اين مجموعه ها نيز گاهی به خوبی به ارزش فرشهای ایرانی پرداخته شده است. ولي از آنجا كه غالب این كتابها بیشتر با نگاهي غير علمي به فرش پرداخته شده و عمدتاً ناظر بر نمونههائي است كه در اختيار این نويسندگان بوده است، گاهي اشتباهات عمده و فاحشي در برخورد با فرشهاي ايراني و يا مقايسه آنها با فرشهاي كشورهاي ديگر ديده ميشود كه توجه به آنها دقت خاصي را ميطلبد . صرفنظر از ارزش ارائه كتابهائي كه بنوعي نمايشگر هويت و تاريخ هنر زيباي فرش می باشد،در بسياري از این کتابها تعصب و علاقه صاحب مجموعه بر نمونههاي ارائه شده سایه افکنده است. معمولاً صاحب مجموعه،فرش خود را تنها و بهترين نمونه موجود فرش ميداند .
هدف مادي و تجاري اگر چه پنهان اينگونه كتابها، نه تنها آنها را از يك بررسي واقع بينانه علمي و فني بدور ميدارد، بلكه گاه با ذكر اولين و يا بهترين و يا تحميل نظرهاي غير مستند و افواهی موجب نوعي تحريف در تاريخ و يا موقعيت فرش ميشود . البته كتابهاي اينگونه ممكن است در ايران نيز تهيه شود، ولي از آنجا كه غالباً اين كتابها بر اساس مجموعه های فراوان شخصی و موجود در كشورهاي خارجي تهيه شده می توان آنها را مستند این مقاله قرار داد.
گروه سوّم از پژوهشگران خارجي كساني هستند كه علاوه بر هدفي تجاري با نگاهي واقعبينانهتر به فرش ايران نگريسته و با بررسي برخي مسايل محتوايي و كيفي به نكات قابل طرحي توجه و یا پیش بینی کرده اند كه با مطالعه آنها به خوبي ميتوان به ريشه بسياري از گرفتاريهاي امروز فرش ايران كه آغاز آن در همان زمانهای پیشتر بوده است پي برد .
يكي از اين پژوهشگران« سيسيل ادواردز » است كه كتاب معروف او « قالي ايران » كه در دهه سالهاي چهل ميلادي نوشته شده، اگر چه حاصل پرسههاي جستجوگرانه با هدف تجاري در نقاط مهم قاليبافي ايران می باشد، ولي در نهايت گزارش جامعي از وضعيت فرش ايران در نيم قرن پيش و آغاز شكلگيري و كاربرد بسياري از شيوههاي مخرب در بافت فرش ايران را به دست می دهد.
تفكر حاكم بر اين تحقيق به هدايت انگيزه تجاري مسير حيات و جوشش فرش دستباف ايران را در بسياري نقاط پيگيري ميكند، در این بررسی هدف تنها معطوف به جستجوي فرشهاي لوكس و نفيس و هنري پالايش يافته و هدايت شده شهري نيست ،بلكه ارزش هنري را در مراكز توليد فرشهاي كوچك پارچه روستايي و عشايري كه در چشمه ذوق و فرهنگ تودهاي و فرهنگ متنوع ملي و قومي شكل گرفته نيز جستجو ميكند. اين معني به مفهوم كامل كلمه ميتواند بر فرش دستباف ايراني به عنوان هنر كاربردي تطابق یابد.
بدون آنكه بخواهيم ارزش تحقيقات و نگاه تحسينآميز و ستايشگر هنر شناسان و فرش دوستان خارجي را در معرفي ارزش و هويت فرش ايران در جهان نفي كنيم، باید بگوییم نگاه مطلق هنري برفرش ایران همان اندازه آسيبزا بوده كه نگاه مطلق تجاري بر فرش .بيهيچ ترديدي تأثيرگذارترين گروه كتابها و پژوهشهاي خارجي بر ايرانيان مربوط به گروه اوّل است كه ناخواسته به نوعي تلقي خاص از هنر فرش كه در ارتباط تنگاتنگ با هنر نقاشي و مينياتور ايراني داشته و داراي ساختاري از نوع فرشهاي ظريف و گرانبهاست ، منجر گرديد .حداقل دو نتيجه دستآورد اعتقاد فوق است :
اوّل آنكه در اين تعريف، بخش عظيمتر و گستردهتر فرش بومي ايران يعني بدنه اصلي توليد فرش كه در بر گيرنده گروهي از زيباترين و غنيترين فرشهاي روستائي و عشايري با نقوش پويا و غير كليشهاي و تحول يابنده هستند،در معيارهاي زيباشناسي ياد شده نميگنجد .
مسأله ديگر و بسيار مهمتر ناديده گرفتن نقش و ارزش مستقيم و بلاواسطه انسان به عنوان روايتگر خلاق و بديهه سراي فرشهاي مردمي و غير فرمايشي در اين ارزيابي است . بعنوان نتیجه سوم و شاید غیر مستقیم در بررسیهای یاد شده بی توجهی به ارزش ساختاری و کیفی فرش دستباف بوده است. با تأسف بسیار باید به فاجعهاي بهنام سقوط كيفيت فرش شاهدی بر این امراست که چنانچه در بررسیها و پژوهشها بدان پرداخته نشود، در قرنهایی که می آید دیگر پدیده زیبا و جذابی بنام فرش ایران وجود نخواهد داشت تا دگر بار پژوهشگران و عاشقان هنر فرش با تحسین و ستایش از آن یاد کنند.