فرش ایران چگونه فرشی است؟

فرش ایران چگونه فرشی است؟

در بخش اول و دوم این مطلب به اصول مربوط به تولید و بخش سوم اصول مربوط به کیفیت هنری اشاره ای داشتیم. با این یادآوری که هیچ یک از مباحث مربوط به فرش قابل تفکیک از یکدیگر نیست با مروری کوتاه بر مباحث گذشته به اصول کلی مباحث اقتصادی و اجتماعی خواهیم پرداخت.

در بخش اول تولید

اصل -اول فرش دستباف تولیدی کاربردی است.

اصل دوم – فرش دستباف تولیدی بادوام (کالای سرمایه ای است)

اصل سوم – به لحاظ محتوای تولید فرش دستباف تولیدی ساده و روستایی است.

اصل چهارم – به لحاظ ساختار تولید فرش دستباف حاصل هماهنگی تفکر و دست انسان است.

اصل پنجم- فرش ایران کالایی هنری و گرانبهاست. یعنی آنکه جز در مواردی که فرش دستباف به دلایل شرایط خاص محلی و یا منطقه تواند به طور نسبی قیمتی ارزان داشته باشد. هیچگونه ارزانی جز به بهای کاستن از کیفیت و یا کاستن از دستمزد بافنده به دست نخواهد آمد.

 

در بخش دوم: کیفیت هنری

اصل -اول فرش دستباف هنری سنتی ( کهن) و ریشه دار است.

اصل دوم- فرش دستباف هنری وابسته به انسان است.

اصل سوم – فرش دستباف هنری شبه واقعی و احساسی است.

اصل چهارم فرش دستباف هنری گروهی است.

اصل پنجم – فرش دستباف هنری کاربردی است.

 

بخش سوم – اصول مربوط به کارکردهای اجتماعی و اقتصادی در فرش 

با هر نگاه و اعتقادی که به فرش بنگریم فرش دستباف حداقل در یک قرن اخیر نقشی بسیار مهم در کارکردهای اجتماعی و اقتصادی کشور داشته است. ایجاد اشتغال ارزآوری، جلوگیری از مهاجرت نوعی اشتغال سالم و سرمایه گذاری بدون وابستگی از حداقل نتایج این تولید مفید است. بنابراین نقش ارزشهای اجتماعی و اقتصادی در فرش دستباف امری بدیهی و غیر قابل انکار است. ولی بهرحال به لحاظ شکل خاص و محتوایی فرش تأثیر روابط اجتماعی و اقتصادی در این کالا نیز باید تحت شرایط خاصی تحت نظارت و کنترل قرار گیرد. این مفهوم را می توان تا حدودی بر محورهای زیر دسته بندی کرد.

اصل اول – پیدایش و شکل گیری فرش دستباف لزوما ربطی به اقتصاد نداشته ولی در سیر تطور و تکامل خویش به ارزشی اقتصادی بدل شده است یا آنکه تداوم حیات و بقاء آن وابسته به ارزشهای اقتصادی شده است.

اصل دوم- کیفیت فرهنگی یا هنری( هویت) و زیبایی و مورد پسند بودن در فرش امری ذاتی است در حالیکه اقتصاد در فرش دستباف امری اعتباری و منوط به تحقق شرط اول است.

اصل سوم- هرگونه نگاه مطلق اقتصادی به فرش دستباف و یا هر هنر سنتی دیگری که ریشه فرهنگی دارد آنرا تبدیل به تولیدی مادی خواهد کرد.

اصل چهارم- فرش دستباف تولیدی است که به دلیل وابستگی مطلق به انسان و عوامل طبیعی بر بسیاری مناسبات اجتماعی تأثیر گذارده و یا از آنها تأثیر می پذیرد. اصل پنجم – اقتصاد فرش تابع نوعی شرایط ویژه اجتماعی و انسانی است و هرگونه تغییر در این شرایط به تولید آن آسیب خواهد زد.

اصل ششم – فرش دستباف به دلیل شکل ساده و نیمه روستایی تولید خود با قوانین اقتصادی ساده سازش دارد و برنامه ریزیها و تئوریهای کلان اقتصادی را که برای تولیدات صنعتی برنامه ریزی این کالا شده نمی توان بر این کالا تعمیم  داد.

اصل هفتم – مفاهیمی نظیر راندمان کاستن از بهای تولید و نظم و دقت مکانیکی و مزیت نسبی و مکانیزه کردن تولید کلا مفاهیمی مربوط به اقتصاد صنعتی بود و کاربرد آنها در فرش دستباف ارزشی نسبی می یابد.

 اصل اول – پیدایش و شکل گیری فرش دستباف امری اقتصادی نبوده و این کیفیت حاصل تطور و تکثر این کالا در طول زمان است. برای پذیرش این اصل ضروری است که چند تعبیر به کار رفته در آن را معنی کنیم، اول آنکه پیدایش فرش دستباف حاصل نیازی غریزی و پوششی نظیر لباس غذا و سقف برای زندگی بوده است طبیعی است که در میان اشیاء و یا ابزاری که اجداد ما بر اساس نیاز و یا توانایی های خود به وجود آوردند بسیاری از بین رفته بسیاری تغییر شکل داده تکامل یافته و یا در پروسه تولید، ارزش حضور مستقیم انسان که ضرورتی بوده است کم رنگ شده است. بهترین مثال میتواند اسلحه سازی و یا ساخت ابزار دیگری باشد که در آنها پیش از آنکه احساس انسان ارزش باشد، حاصل نیازی ابزاری چه برای دفاع و شکار و یا بهبود زندگی مادی بوده است.

اما در بین تولیداتی که انسان به دلیل ارتباط مستقیم حسی و غریزی خویش شروع به تولید و استفاده از آنها کرد شاید بتوان به غذا، مسكن،  لباس (پوشش) اشاره کرد.

در میان سه نماد یاد شده بخشی از پوشش ( در غالب پوشاک و کفپوش) و مسکن (معماری) به دلیل قابلیت ماندگاری (کاربردی) بخت آن را داشته که به نوعی پخت همراهی دائمی با زندگی انسانی یافته ( در اینجا می توان از تولید برخی ابزار و اشیایی یاد کرد که تدریجا جهت ارضاء تمایلات و ذوق و زیباپسندی رو به رشد انسان به وجود آمده و از آنجا که کمتر با نیازهای غریزی و مادی انسان ارتباط داشته است به مفاهیم مطلقی بنام تولیدات هنری تبدیل گردید.) طبیعتا با تغییرات زندگی و از جمله پیدایش و افزایش ارزشهای اقتصادی آن همراه شوند.

فرش و معماری دو عنصر کاربردی ماندگار در طول تاریخ بودهاند که به موازات تطور و تکامل به ویژه در قالب فرمهای شکلی و صوری خویش کاربردی عام و مورد پسند اقتصادی یافته اند. تکامل در فرش تعبیری متفاوت با مفهومی است که به طور عرف و یا آکادمیک از این لغت در ذهن داریم که در بخشی دیگر به آن خواهیم پرداخت.

به این ترتیب ارزش اقتصادی فرش دستباف اگر چه امروزه بستگی مستقیم با تداوم حیات این کالا یافته است ولی در اصل ارزشی است که پس از تحقق شرایط پایداری (استحکام-دوام) و زیبایی پیدایش و تنوع نقوش و رنگها در مورد فرش دستباف به دست آمده است و چنانچه این دو کیفیت به هر دلیلی آسیب ببینند، انتظار ارزش اقتصادی در مورد آن امری بیهوده است.

اصل دوم – کیفیت فرهنگی و هنری (هویت) و زیبایی و مورد پسند بودن در فرش امری ذاتی است در حالیکه اقتصاد در فرش دستباف امری اعتباری و منوط به تحقق شرط اول است این اصل در واقع نوعی توجیه درونی تر و محتوایی تر بر اصل اول است یعنی آنکه چنانچه بر اساس اصل اول بپذیریم که زایش و رشد فرش عمدتاً حاصل نیازی غریزی و مادی بوده که در اثر ماندگاری و برخورداری از ارزشهای ذهنی حضور انسان ارزشی اقتصادی یافته است باید بیفزاییم که آنچه فرش را تبدیل به ارزشی اقتصادی کرده فقط مفاهیمی صوری و شکلی به مفهوم فرمالیستی نبوده بلکه تدریجا با گسترش عرضی( جغرافیایی) و طولی ( تاریخی) خود از نوعی هویت متنوع و متکثر بهره مند شده است. این تنوع و تکثر نه تنها به شدت مورد علاقه و توجه خواستاران (خریداران) قرار گرفته بلکه خود نیز از علایق آنها تاثیر پذیرفته است. از اینرو به آسانی می توان نتیجه گرفت که مسئله ارزشهای زیبایی شناسانه و (هویتی یا فرهنگی) نوعی اعتبار ذاتی و درونی است.

اصل سوم-  هرگونه نگاه مطلق اقتصادی به فرش دستباف (و یا هر هنر دیگری که ریشه فرهنگی )دارد آن را تبدیل به کالایی مادی و بی هویت خواهد کرد.

فرش هنری چند بعدی و چند وجهی است و تولید و عرضه آن نیازمند بهره گیری از عوامل متعددی است از جمله آن که به عنوان یک کالای کاربردی با ارزشهای بصری و هنری است هر گونه انتظار اقتصادی یا هنری به طور مجرد از فرش دستباف این کالا را از بار محتوایی خویش عاری خواهد کرد.

نگاه اقتصادی دهه های اخیر به این کالا

مصداق عینی بسیار روشنی است که فرش سالم و بادوام و تک تولیدی و با هویت ایرانی چگونه به مرور به تولیداتی انبوه یک شکل بدل شده و سپس با توجیهات نادرست اقتصادی به بهانه ارزان کردن آن به کالایی بی دوام و بدون استحکام با طرحهایی یکنواخت و تکراری و بعضاً زشت تبدیل گردیده است.

اصل چهارم – فرش دستباف تولیدی است که به دلیل وابستگی مطلق به انسان و عوامل طبیعی بر بسیاری مناسبات اجتماعی تأثیر گذار بوده و یا از آنها تاثیر می پذیرد.

وابستگی این کالا به انسان شهری روستایی انسان ایلی یا انسان کویری مستلزم نگرش جدی تری است تمام مفاهیم ذکر شده به همراه ویژگیهای انسانی دیگر حتی زن و یا مرد و یا پیر یا جوان بودن عواملی است که مسائل بسیاری را به همراه خویش دارد. فی المثل برای سالهای طولانی بسیاری از روستاهایی که علیرغم جاذبه های فریبنده شهر به ویرانی کشیده نشدند مدیون وجود قالی بافی موفق خویش بوده اند. وجود مزارع کشاورزی و یا صنایع دستی در کنار مراکز قالیبافی ،استحکام پیوندهای قوی خانوادگی، فقدان یا لااقل کمبود آلودگیها و ناهنجاریهای اجتماعی در مراکز بافت( که ایضا قالیبافی پر رونق ) دارند فقط گوشه هایی از تأثیر گسترده حضور و بقاء این کالاست. گذشته از آن انعکاس زندگی و شرایط زیستن این مردمان در استفاده از کم ارزش ترین ترین کالاهای محیط زیست نظیر گیاهان رنگزا و دستگاههای چوبی و یا حتی استفاده از نخهای دستریس و کاربرد به غایت زیبا و پر مفهوم همه اینها در کالاهایی بنام فرش خالق یکی از زیباترین بخشهای فرهنگی این سرزمین است. کدام عامل اجتماعی دیگری جز معیار قالیچه های کوچک و تیره رنگ و غریبانه بلوچی می تواند تا این حد بیانگر فقر محرومیت و در به دری این اقوام باشد و کدام کالایی توانسته با جاذبه های فریبنده و با شکوه فرشهای صفهان نمایشی از ذوق و هنر و خلاقیت و هوش ایرانیان را به پهنه گیتی برد.

 اصل پنجم – اقتصاد فرش تابع نوعی شرایط یژه اجتماعی و انسانی است و هرگونه تغییر در این شرایط به تولید آن آسیب خواهد زد. فرش دستباف نوعی کالای ساده و ابتدایی و نیمه روستایی است که حفظ شرایط زیستن و اجتماعی مراکز تولید و زندگی تولیدکنندگان کیفیت آن تأثیر گذار است. به عنوان نمونه بین رفتن تولیدات دامی و پوششهای گیاهی

اسکان عشایر و یا اجبار آنان به استفاده از مواد و نقوش غیر بومی و یا ایجاد فى المثل کارخانه های کفپوش و یا تولیدات شیمیایی بر کیفیت این تولید بومی اثر خواهد گذارد. به خصوص آنکه توجه کنیم هیچگونه برنامه های آگاهی بخش و حمایت کننده جهت تشویق و تایید و کمک به نیازهای تولید در غالب این مناطق وجود ندارد. بدیهی است که تغییراتی فرهنگی و رفاهی و هر آنچه که تواند انسان تولید کننده را در جایگاه خود تقویت کرده و به او اعتماد به نفس داده و امکان پیشرفت و بهبود کار را فراهم کند ضرورتی انکار ناپذیر است.

اصل ششم – فرش دستباف به دلیل شکل ساده تولید خود با اقتصاد ساده سازش دارد و مفاهیم برنامه ریزیها و تئوریهای کلان اقتصادی مورد کاربرد در تولیدات صنعتی را نمی توان بر این تولید به طور مطلق تعمیم داد.

در دنیای امروز وارد شدن به بازارهای اقتصادی بدون توجه به روابط و معیارها و خواست این بازارها بی معنی است. اما از سوی دیگر باید دانست همچنان که این بازارها به عنوان بسترهای ارائه تقاضاهای مشتریان درهای خود را بروی عرضه کنندگان کالا می گشایند انتظار دارند که اطلاعاتی کامل و ارضا کننده در

مورد آنچه بدانها عرضه می شود داشته باشند.

عبارت روشن تر آن است کنترل بازار مصرف  سخت نیازمند کنترل و آگاهی از شرایط تولید است با توجه به اینکه فرش دستباف تولیدی ساده و ابتدایی و تا حدودی سنتی و با محتوایی فرهنگی است ایجاد رابطه مستقیم بین بازارهای اقتصادی که هر روز مفاهیم علمی تر و قدرتمندتری را به میدان می آورد کاری دشوار است و این نیازمند مدیران تولیدی است که بتوانند نیاز بازار را در این جریان سنتی وارد کنند.

مشکل اصلی آنجا رخ می نمایـد کـه اقتصاددانان به عنوان مدیران تولید عمل می کنند. فرش دستباف في المثل در قیاس با کالایی مثل فرش ماشینی (و یا هر تولید صنعتی دیگری ) قرار می دهند و مفاهیم سود و زیان و راندمان و قیمت تمام شده را که در فرش دستباف بستگی قطعی به عامل انسانی دارند ( و اجتناب ناپذیرند) با مفاهیمی می سنجند که کالاهای صنعتی با کامپیوتر و معیارهای صنعتی بدست می آید. نهایت آنکه چنانچه معیارهای اقتصادی به بهانه علمی کردن فرش به کار گرفته می شود که شده است،  این نتیجه به دست آید که میتوان برای افزایش سرعت کار از کامپیوتر برای نقشه کشی و یا تکثیر نقوش استفاده کرد که حاصل آن از بین رفتن طراحان و نقوش سیال و دایماً متغییر بومی است برای بالا بردن راندمان نیز می توان از رباط بافنده استفاده کرد و یا می توان هر نقشه و هر رنگی را به عنوان فرش بافت (به عنوان پسند مشتری) و یا کارگران دهها روستاها با فرهنگهای فرشبافی متفاوت را زیر یک سقف برد انبوه سازی و یا در نهایت به اوپک پیوست. نهایت آنکه هر گونه اعمال مدیریت اقتصادی و انتظار بهره وری از این کالا جز با شناخت عمیق از دلایل وجودی و ارزشهای ذاتی و فرآیند شکل گیری این کالا امکان پذیر نخواهد بود.

اصل هفتم – فرش دستباف کالایی سنتی و ریشه دار است این امر نه به معنای عقب مانده و غیر مفید بودن و نه به معنای ضد توسعه بودن آن است.

در این باره بسیار گفته ایم و اینکه تولیدی که با حداقل نیاز به سرمایه گذاری (چه تسهیلات داخلی و یا سرمایه گذاریهای خارجی ) و امکان ایجاد اشتغال و حفظ شرایط اقلیمی و زیست محیطی و حفظ روستاها علیرغم آسیبهای جدی که به آن رسیده هنوز در میان اقلام صادراتی می باشد چگونه میتواند مفید نباشد ضمن آنکه اگر قرار باشد که فرش دستباف به دلیل شکل سنتی خود ضد توسعه باشد، پس باید تمام تولیدات کشاورزی و دامی و ایضا حضور وجود روستاها را ضد توسعه دانست آیا کشورهای صنعتی برای دستیابی به تولیدات صنعتی بخشهایی این چنین مهم را از حیات اجتماعی و اقتصادی خود بیرون رانده اند. اینها همه جزئی از ارزش و اعتباری است که این کالا فراتر از هر ارزش اقتصادی و صنعتی و توسعه و غیره با اعتبار فرهنگی خویش به نام ایران داده است.

نهایت آنکه بهتر است به جای نگاههایی این چنینی و ویرانگر با رویکردهای علمی و سازنده نظیر برنامه ریزیهای صحیح جهت شناخت این کالا و نیازهای آن و تخصیص اعتبار و تسهیلات برای حفظ و بقا و بهبود کیفیت آن و رساندن کمک ها و خدمات مورد نیاز به مراکز تولید مورد نظر قرار گیرد.

عبارت روشن تر آن است کنترل بازار مصرف سخت نیازمند کنترل و آگاهی از شرایط تولید است با توجه به اینکه فرش دستباف تولیدی ساده و ابتدایی و تا حدودی سنتی و با محتوایی فرهنگی است ایجاد رابطه مستقیم بین بازارهای اقتصادی که هر روز مفاهیم علمی تر و قدرتمندتری را به میدان می آورد کاری دشوار است و این نیازمند مدیران تولیدی است که بتوانند نیاز بازار را در این جریان سنتی وارد کنند.

مشکل اصلی آنجا رخ می نمایـد کـه اقتصاددانان به عنوان مدیران تولید عمل می کنند. فرش دستباف في المثل در قیاس با کالایی مثل فرش ماشینی (و یا هر تولید صنعتی دیگری ) قرار می دهند و مفاهیم سود و زیان و راندمان و قیمت تمام شده را که در فرش دستباف بستگی قطعی به عامل انسانی دارند ( و اجتناب ناپذیرند) با مفاهیمی می سنجند که کالاهای صنعتی با کامپیوتر و معیارهای صنعتی بدست می آید. نهایت آنکه چنانچه معیارهای اقتصادی به بهانه علمی کردن فرش به کار گرفته می شود که شده است، این نتیجه به دست آید که میتوان برای افزایش سرعت کار از کامپیوتر برای نقشه کشی و یا تکثیر نقوش استفاده کرد که حاصل آن از بین رفتن طراحان و نقوش سیال و دایماً متغییر بومی است برای بالا بردن راندمان نیز می توان از رباط بافنده استفاده کرد و یا می توان هر نقشه و هر رنگی را به عنوان فرش بافت (به عنوان پسند مشتری) و یا کارگران دهها روستاها با فرهنگهای فرشبافی متفاوت را زیر یک سقف برد انبوه سازی و یا در نهایت به اوپک پیوست. نهایت آنکه هر گونه اعمال مدیریت اقتصادی و انتظار بهره وری از این کالا جز با شناخت عمیق از دلایل وجودی و ارزشهای ذاتی و فرآیند شکل گیری این کالا امکان پذیر نخواهد بود.

وابستگی این کالا به انسان شهری روستایی انسان ایلی یا انسان کویری مستلزم نگرش جدی تری است تمام مفاهیم ذکر شده به همراه ویژگیهای انسانی دیگر حتی زن و یا مرد و یا پیر یا جوان بودن عواملی است که مسائل بسیاری را به همراه خویش دارد. فی المثل برای سالهای طولانی بسیاری از روستاهایی که علیرغم جاذبه های فریبنده شهر به ویرانی کشیده نشدند مدیون وجود قالی بافی موفق خویش بوده اند. وجود مزارع کشاورزی و یا صنایع دستی در کنار مراکز قالیبافی ،استحکام پیوندهای قوی خانوادگی، فقدان یا لااقل کمبود آلودگیها و ناهنجاریهای اجتماعی در مراکز بافت( که ایضا قالیبافی پر رونق ) دارند فقط گوشه هایی از تأثیر گسترده حضور و بقاء این کالاست. گذشته از آن انعکاس زندگی و شرایط زیستن این مردمان در استفاده از کم ارزش ترین ترین کالاهای محیط زیست نظیر گیاهان رنگزا و دستگاههای چوبی و یا حتی استفاده از نخهای دستریس و کاربرد به غایت زیبا و پر مفهوم همه اینها در کالاهایی بنام فرش خالق یکی از زیباترین بخشهای فرهنگی این سرزمین است. کدام عامل اجتماعی دیگری جز معیار قالیچه های کوچک و تیره رنگ و غریبانه بلوچی می تواند تا این حد بیانگر فقر محرومیت و در به دری این اقوام باشد و کدام کالایی توانسته با جاذبه های فریبنده و با شکوه فرشهای صفهان نمایشی از ذوق و هنر و خلاقیت و هوش ایرانیان را به پهنه گیتی برد.

پیمایش به بالا