نسلی می رود و نسلی می آید و بر اساس داستانی به قدمت تاریخ نسل گذشته همواره نسل جدید را وامدار تحقق آرمانهای خام نایافته خویش می داند و نسل جدید همواره در پی آن است که بار تعهدات گذشته را از دوش خویش فرو افکند و چه بسیار پیش آمده در زمانهایی و مکانهایی از تاریخ این انقطاع بین نسلها به ویژه در پاسداشت ارزشهای هویتی و ملی در گذر از راههای سخت و دشوار در مواجهه با مهاجمان و غارتگران و نادانان به شکافی هراسناک شده است.
بی هیچ تردیدی به سراغ فرش دستباف خویش می رویم،فرشی که به هر حال منعکس کننده بخشی از تاریخ و هویت ملی ماست. بین نسلی که امروز متولی این کالای هنری است بانسلی که در آغاز قرن حاضر گنجینه ای نفیس و بی نظیر و با شهرتی جهانی برای ما به ارمغان گذارد فاصله ای بسیار افتاده است و سودجویان و نفع طلبان و نادانانی با تیشه های تخریبی و تحقیری که بر ریشه های این هنر فرد ؟ این فاصله نسلی را تعمیق بخشیده اند.
اما، کاروان حیات بشری بی توجه به تلاشهای واپسگرایانه بدون ارتباط تنگاتنگ نسل هایی که خواسته و ناخواسته در سیر تجربیات ؟ گذشتگان خویش گام نهاده و با این کاروان همراه شده اند از توقف باز می ماند و همواره ؟ خواهند بود که نه فقط با کاروان همراه می شوند بلکه شانه خویش مسئولانه زیر باری می کنند مفاهیمی بنام ملیت هویت تاریخ و … میراث نسل گذشته است بر زمین نیفتد.
قلم به عنوان یکی از آن معدود انسانهایی که گاه با نا امیدی به تلاش ولو اندک در پر کردن این فاصله عمیق اجتماعی داشته اند درست در شرایطی که فرش ایران زیر بمباران تهاجمات خیره سرانه تحت عناوین استعمار ی بودن و انبوه سازی و جهانی شده و غیره شاهد حضور واقعیتی دلنشین و امیدوار کننده بودم.در شهر کوچک فارسان شهری کوچک در جوار شهرکرد و در استانی محروم بنام چهارمحال بختیاری در شرایطی از هیچ کجا صدایی و حرکتی در حمایت از بقا و دوام فرش دستباف دیده نمی شود جمعی جوان دانشجو و مشتاق در نقطه ای دورافتاده امکانات خویش را سر هم می کنند تا وسیله سفر مسافری را فراهم کنند که برایشان از ارزشها و امیدهای فرش بگوید این مسافر خوشبخت من بودم و در ان جمع دیدم که آن تیشه بدستان چقدر حقیرند و این عاشقان فرش ( که در جاهای دیگر هم هستند) چقدر بزرگ.امیدهای شیرین در دل من گفت که تا در این سرزمین جوانانی این چنین علاقمند مسئول و متعهد وجود دارند نه فقط که فرش و هر هنر ارزش ملی دیگر که ملیت از بین نخواهد رفت.
عنوان کتابی از ارنست همینگوی ( نویسنده آمریکایی)