این زمان در جهان ثابت شده است که صرف داشتن قدمت و طول عمر برای آنکه ملتی بتواند به بالندگی و اعتبار تاریخی خویش فخر کند کافی نیست امپراطوریهای قدرتمندی در طول تاریخ بر عرصه گیتی ظاهر شده و به پیروزیهای درخشان نظامی نائل آمدهاند که امروز نشان آنها را از جغد کو کوخوان ویرانه های تاریخ باید گرفت اما در این میان مردم و سرزمینهایی بودهاند که همگام با قدرت و پیروزیهای نظامی بر فرهنگ غنی و بالنده خویش متکی بوده و گاه به دلیل این توان معنوی بر جوامع عصر خویش تاثیر گذارده اند و بیشک ایران یکی از آن سرزمینهاست.
اگر چه تاریخ کشور ما مشابه بیشتر تواریخ مربوط به قرون و اعصار گذشته با قلم قدرت و مرکب خون نوشته شده و آنچه بر لوح سینه خویش دارد داستان بلند اوج و زوال امپراطوریها و خدعه و فریب سیاستگزاران و شکست و پیروزیهای میدانهای جنگ است ولی آنچه گاه از لابلای اوراق و سطور این صفحات سر میکشد توان فرهنگی ملتی است که همواره بیش از آنکه متجاوز باشد مشتاق و آرزومند دنیائی از آرامش و معرفت بوده است دنیائی که همواره رو به سوی عشق و زیبائی و اخلاق و فرهنگ و معنویت و در تو نهایت تکامل انسان داشته است. روزگاری بود که ما ایرانیان عدالت را برای یهودیان اسیر به بایل بردیم و تمدن و فرهنگ بابل را در خدمت خویش گرفتیم با اسیران و مهمانان تاریخ به مهربانی رفتار کردیم و در باورهای اعتقادی و آئینی خویش با هندوان و چینیان به مشارکت نشستیم خط و نوشته و کشتی سازی و ساخت شهرها را از فنیقیها و سومریان و مردم با فرهنگ دیگر آموختیم و یکتاپرستی و آئین کشورداری و ساخت سفال و فلز و پارچه و فرش را ارمغان همسایگان خویش .کردیم و این همه گواه بر آن خصلت یگانه فرهنگی است که اگر گاه بر محمل قدرت نظامی بر ساکنان نواحی دیگر یا همسایگان خویش تسلط مییافت گاه نیز سفیران فرهنگی خویش را بصورت فرش یا دیوارنگارههای نقوش مانی مصلح به قلب یخ زده سرزمین سیبری میفرستاد تا هزاران سال بعد بر هنر فرشبافی ایرانیان و یا وجود نقاشی و فرشهای دیواری در ایران گذشته های دور شهادت دهند.
چنین فرهنگی هرگز هراس از آن نداشت که خود نیز از فرهنگ غنی ملل و اقوام دیگر وام گیرد و یا به اتکاء بر این توان ملی حتی شکست در میدانهای جنگ را باحل و جذب ملل مهاجم در فرهنگ خویش به پیروزی بدل سازد. اگر تلاش اسکندر که خود و ده هزارتن از سربازانش همسران ایرانی اختیار کردند تا فرهنگ خویش را با شور و اشتیاق بر روی آئین اسلام گشودند. پیام برادری و برابری و رهایی از قیود اجتماعی از جمله برخورداری از حق آموزش که از آن طبقات ممتاز بود به مدد آئین نو در فرهنگ ایران ماندگار شد.
و از آن پس ترکان سلجوقی آمدند تا بر اریکه سلطنت ایران بانی شکوفائی و جهانی شدن فرهنگ ایرانی اسلامی در دنیای عصر خویش شوند اما پس از آن نوبت به فصلی مملو از تضاد شگفتی در تاریخ ایران رسید زمانیکه مغولان وحشی و خونخوار با شمشیرهای آخته از کینه و عطش به ایران آمدند تا این سرزمین را در سیلابهای خون غرقه سازند جهان آنروز را گمان نمیرفت که این سرزمین درمانده حیاتی مجدد یابد. اما آن قوم وحشی دل به فرهنگ ایرانی سپردند و باشور و شیفتگی به گسترش حکومتی پرداختند که با یه بر فرهنگ ایرانی داشت.
اگر چه این حکومت نیز از تهاجم هولاگو و تیمور در امان نماند ولی از شگفتیهای تاریخ است که باز فرهنگ ایرانی به دست شاهرخ بایسنقر و حسین بایقرا و اوزن حسن که بر سریر خونین نیاکان خویش تکیه زده بودند به اوج شکوفائی و درخشندگی رسید. مکتب تیموری که با حمایت از هنرهای ایرانی به ویژه هنرهای تزئینی، شاهکارهای زیبایی از کتاب و خط و مینیاتور از خود به یادگار گذارد، بلافاصله به مکتب درخشان هرات پیوند می یابد که در این مکتب هنرهای تزیینی به ویژه نقاشی به همت قلم استادان یزرگی نظیر کمال الدین بهزاد به ایرانی ترین شکل خویش تبلور یابد.
این اوج شکوفائی هنرهایی است که عصر اقتدار صفوی با تمام توان خویش بر هنرهای دستی معماری و نهایتاً فرش منتقل شده و ابعادی جهانی می یابند و فرش علیرغم ابعاد تجاری و اقتصادی تا سالیان بعد و با وجود فرود فرازهای بسیار به عنوان شاخصترین نماینده هنرهای اصیل سنتی ایرانی شناخته میشود. در اینجا لازم است پیش از آنکه به ابعاد جدید هنرهای سنتی ایران به ویزه فرش بپردازیم به وجهی دیگر از مسائل هنری در ایران اشاره ایی داشته باشیم.
با مفهومی که ما امروز از هنر در می یابیم هنر ایرانی نوعی برداشت خاص از نیازهای روزمره زندگی بوده که بار اصلی این هنر همواره در طول تاریخ بر دوش مردم عادی قرار داشته است و ما اگر درحیات فرهنگی خویش، مکتبی و مفهوم مطلق هنری نظیـر مکاتب مجسمه سازی یونان نداشته ایم. اما امروز موزه های بزرگ دنیا مملو از قطعات عادی ترین لوازم زندگی ساکنان دوره های مختلف این سرزمین است که شور و خواست شاعرانه و اندیشمندانه مردم عادی آنها را تبدیل به آثار هنر بی نظیری کرده است و شاید نرمش و انعطاف مهاجمان بیگمان در مقابل این فرهنگ عمدتاً ناشی از آن بوده که آنان هرگز توان نابود کردن این ذوق ذاتی و فطری که آمیخته با زندگی مردم بوده است را نداشته اند.
مصاحبه ای از مهندس شیرین صوراسرافیل