سرمایه گذاری در کوچه های بن بست فرش

سرمایه گذاری در کوچه های بن بست فرش

گفتگو با فرشاد مومنی

از ابتدای انقلاب دیدگاههای متفاوتی در مورد فرش و جایگاه آن در اقتصاد کشور طرح شده است. این دیدگاه ها از چه چیزی نشات گرفته اند؟

در ادبیات جامعه شناسی توسعه یکی از بحث های مهم ضرورت شفاف سازی و تفکیک نقشها و بخشها در فرآیند توسعه ملی است تجربه ای که اقتصاد ایران در مواجهه با فرش دستباف و اقتصاد فرش دستباف دارد یکی از مصادیق بارز این واقعیت است که تفکیک نقش ها صورت نمی گیرد اقتصاد ملی و اکثریت مردم هزینه های غیر ضروری پرداخت میکنند در مواجهه با مسئله فرش دستباف در تاریخ اقتصادی ایران نوعی تعارض و تناقض دیده میشود به این معنا که وقتی بحث دفاع از صنعت فرش مطرح است موضع اصلی دفاع این است که صنعت فرش تبلور بخشی از تواناییهای هنری ایرانیان است اما وقتی که به مسائل و سیاستهای این صنعت نگاه میکنیم در آنجا با الزامات و ضرورتهایی که این فعالیت را یک فعالیت هنری می بینند برخورد نمیکنیم.

 

در این تناقض که گفتید به صنعت فرش چه نگاهی دارند و از آن چه میخواهند؟

یعنی در سطح ملی تکلیف ما با این پدیده مشخص نیست. اینکه نگاه ما به فرش به اعتبار جنبه های هنری آن است یا به اعتبار ارزش اقتصادی فعالیت های معطوف به آن مشخص نیست.

نگاه ما به فرش یک نگاه اقتصادی است که در ادبیات صنایع دستی با عنوان صنایع منتهی به کوچه های بن بست شناخته میشوند. نقش و جایگاه سرمایه های انباشته انسانی در تولید ثروت و توسعه ملی به صورت فزاینده ای رو به افزایش است اما صنایع دستی از چنین ویژگی ای خالی هستند یعنی سهم دستاوردهای جدید علمی و فنی در این بخشها در ایجاد و ارزش افزوده بسیار ناچیز است.

نکته دوم اینکه مضمون غیر توسعه ای صنایع دستی به تفاوت آن با توسعه صنعتی نیز باز میگردد. در توسعه صنعتی هر نسل نقطه شروع فعالیت هایش را قله دستاوردهای نسل قبلی قرار میدهد به این ترتیب از تکرار آزمون و خطاهای نسلهای قبلی جلوگیری می شود و حرکت رو به جلو و بالنده ای شکل می گیرد هر کشوری که در نوک پیکان این حرکت باشد به طور طبیعی در ساخت قدرت اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و در عرصه بین المللی جایگاه ممتاز تری به خود اختصاص میدهد اما در مورد فرش دستباف و سایر صنایع دستی به این گونه نیست. یعنی یک بافنده فرش که به سنین پیری میرسد و می خواهد دستاوردهای خود را به نسل بعدی انتقال دهد نسل بعدی ناگریز است تمام دستاوردهای آن فرد را نادیده بگیرد و دوباره خودش از نقطه صفر شروع کند .

در این شرایط نسل بعدی هرگز در قله دستاوردهای نظری و عملی نسل پیشین قرار نمی گیرد و جلوتر نمی رود گویی پیشانی آن فرد به یک کوچه بن بست برخورد میکند که دوباره باید برگردد و از نقطه صفر شروع کند. تقریباً معلوم است که هر چه گستره و عمق منابع مادی و انسانی کشوری در کوچه های بن بست درگیر باشد به همان میزان آن جامعه در حال در جا زدن خواهد بود و حرکت رو به جلو نخواهد داشت. و جامعه ای که مرتباً در جا میزند جایگاه خود را در پهنه جهانی از دست می دهد.

 

دلایل عمده این موضوع چیست و چه راهی برای خروج از این دور باطل وجود دارد؟

ما هنوز تکلیف خود را با صنایع دستی و جایگاهشان مشخص نکرده ایم و مرتباً زمان را هم از دست میدهیم و در جا میزنیم. بهای از دست دادن زمان در طول تاریخ یکسان نیست تا پایان قرن نوزدهم طول عمر هر تکنولوژی حدود ۱۱۰ سال بود. یعنی اگر تا پایان قرن نوزدهم ۱۰۹ سال در خواب بودید و فقط سال آخر تلاش میکردید می توانستید خود را به سرعت به قافله کشورهای پیشرفته برسانید. اما طول عمر و تکنولوژی در سالهای میانی قرن بیستم به ۳۰ سال رسید یعنی بهای از دست رفتن زمان مرتباً در حال افزایش بوده است از نیمه های قرن بیستم به بعد با مرحله ای به نام شتاب تاریخ روبه رو هستیم. یعنی سرعت و شتاب دگرگونی ها در عرصه علمی و فنی بسیار بالا و ابعاد بی سابقه ای پیدا کرده است.

در سالهای اولیه دهه ۱۹۸۰ در اثر پدیده شتاب تاريخ طول عمر متوسط هر تکنولوژی به حدود سه سال رسیده و این نسبت در سالهای اولیه دهه ۹۰ به یک سال کاهش یافت. پس در شرایطی که مجموعه دستاوردهای علمی و فنی تولید شده در هر سه تا پنج سال دو برابر شده کشورهایی که در این شرایط زمان را از دست میدهند از جمله کشور ما به اعتبار اصل شتاب تاریخ خیلی آسیب پذیر شده اند بنابراین از منظر اقتصاد توسعه آن فعالیتهایی که در ایجاد ارزش افزوده سهم ناچیزی دارند نمیتوانند سرانجام خوبی داشته باشند و نکته بسیار مهم دیگر اینکه ما فعالیت های خود را بر محور صنایع دستی شکل داده ایم و انتظار داریم که بخش مهمی از نیازهای ما از طریق تولید ارزش افزوده این فعالیتها جبران شود اما الگوهای تولید خود را متناسب با شرایط روز نکرده ایم ولی به دلیل انقلاب ارتباطات الگوهای مصرف به سرعت خود را با آخرین دستاوردهای تمدن بشری هماهنگ کرده اند.

در حالی که ما با الگوهای تولیدی چند صد سال پیش فعالیتهای تولیدی خود را سامان میدهیم مصرف مان مدرن و پست مدرن شده است به روشنی معلوم است که این توان تولیدی پاسخگوی الگوهای مصرفی فعلی نمیتواند باشد البته این شکاف به وجود آمده با اتکای غیر متعارف به نفت پر شده است. و این اتکای غیر متعارف به نفت و درآمدهای حاصل از آن ما را در یک بن بست توسعه ای انداخته است. یکی از بزرگ ترین وظایفی که مورد غفلت قرار گرفته این است که اطلاعات بسیار ناچیزی درباره اقتصاد بین المللی فرش در اختیار

تصمیم گیران و تصمیم سازان قرار میگیرد. من گزارشهای اقتصاد سالانه فرش که در سطح جهان منتشر میشود را به صورت دقیق مطالعه کردم. این تحقیقات نشان میداد در

فاصله سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۹۰ گردش تجاری بازار جهانی فرش هرگز از ۱/۵ میلیارد دلار فراتر نرفته است در واقع اگر در این بازار ایران انحصارگر مطلق هم باشد سقف درآمدهای مورد انتظارش ۱/۵ میلیارد دلار است. بنابراین حد اتکایی که به درآمدهای ارزی حاصل از صدور فرش میتوان داشت ۱/۵ میلیارد دلار است. در حالی که در ۲۰ سال گذشته میانگین واردات کشور چیزی حدود ۵/ ۱۷ میلیارد دلار در سال بوده است و بنابراین وقتی بخش زیادی از نیروی انسانی و منابع مادی کشور را درگیر فعالیت های معطوف به کوچه های بن بست می کنیم ناگزیر باید

اتکایمان را برای پر کردن شکاف بین توان تولید و الگوی مصرف به نفت قرار دهیم.

 

شما چه جایگاهی برای فرش در اقتصاد کشور قائلید؟

در صنایع دستی ایران به ویژه در مورد فرش مطالعه بسیار مهمی در حدود ۲۰ سال پیش صورت گرفته است . این مطالعه توسط یکی از برجسته ترین تاریخ شناسان اقتصادی دنیا چارلز عیسوی انجام شده است.  این مطالعات نشان میدهد که در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا رابطه مبادله در مورد همه اقلام تولیدی این کشورها و در ارتباط با کشورهای صنعتی نزولی بوده و این کشورها در مورد تمام اقلام صادراتی شان بهای کمتری دریافت و برای کالاهای وارداتی شان بهای بیشتری پرداخت کرده اند. به این ترتیب حالت مبادله نزولی شکل گرفته است. چارلز عیسوی در این کتاب میگوید: در این میان سه استثنا وجود داشته است این سه استثنا عبارتند از :

تریاک، شراب و فرش .

معنای تفسیری این واقعیت آن است که طی دوره هایی که طول عمر تکنولوژی جدید نسبتاً بلند بوده و کشورهایی که به دلایل سیاسی و اجتماعی از این مسئله غافل بوده اند به محض آگاهی می توانستند آن غفلت را جبران کنند. اما کشورهای صنعتی در مورد این سه قلم کالا آگاهانه بهای گرانتر و غیر متعارفی پرداخته اند تا منابع مادی و انسانی کشورهای این منطقه درگیر فعالیتهای معطوف به کوچه های بن بست باقی بماند درباره ماهیت اقداماتی که آنها در زمینه تریاک و شراب انجام داده اند سیاستگذاران خیلی زود هوشیار شدند اما سئوالی که وجود دارد این است که جایگاه فرش در میان شراب و تریاک کجاست؟ و اگر به میزان بیشتری منابع مادی و انسانی کشور درگیر ساخت تولید معیشتی و الگوهای دستی تولید باشند که در آنها دستاوردهای علمی و فنی جدید نقشی ندارند عقب ماندگی کشور بیش از پیش خواهد بود. از سوی دیگر بازار مصرفی ما یک بازار تضمین شده برای آنهایی خواهد بود که به تولید صنعتی مدرن اهتمام کرده اند بنابراین از منظر فعالیت اقتصادی تولیدات دستی تولیدات حاشیه ای و غیر توسعه ای محسوب میشوند و در هر کشوری که مدیریت توسعه دیرتر این واقعیت را درک کند جایگاه نسبی اش را در همه جهان از دست می دهد و با بحران های کوچک و بزرگ داخلی روبه رو میشود که محور همه آنها فقر و تنگدستی با همه عوارضش خواهد بود.

در تمام کشورهای توسعه یافته با پدیده ای به نام صنایع روستایی روبه رو هستیم به این معنا که مدیریت توسعه آرام آرام فرصتهای جدید خلق می کند و از طریق آموزش دادن مهارتهای روستاییان فعالیتهای آنها را به سمت سه هدف عمده هدایت میکند. ویژگی اول آنکه از اتلاف اضمحلال محصولات کشاورزی جلوگیری میکنند ویژگی دوم اینکه فعالیت ها مدرن هستند و ارزش افزوده بسیار بالایی دارند بنابراین از مهاجرتهای روستایی ناشی از فقر و درماندگی می کاهند ویژگی سوم به اعتبار مشارکت بخش عظیمی از جمعیت در فعالیتهای مدرن اقتصادی امکان ارتقای منزلت کشور را در سطح جهانی فراهم میکنند. اما کسانی که از وضع موجود نفع میبرند هرگز از این فعالیت به عنوان یک فعالیت اقتصادی دفاع نمیکنند مطالعاتی که تاکنون صورت گرفته نشان میدهد که فرآیند بافت فرش دستی و مناسبات حاکم بر آن یکی از غیر انسانی ترین و استثمار گرایانه ترین مناسباتی است که در تاریخ اقتصادی ایران صورت گرفته است. اگر این فعالیت در نهایتش یک فعالیت هنری است هنرمند برای اینکه اثر هنری خلق ،کند حتماً باید از حداقل رفاه برخوردار شود معلوم نیست که چه دستهایی در کار است که اجازه نداده اند طی چند سال گذشته با وجود جهشهای بزرگ در سطح قیمت کالاهای مصرفی دستمزد قالیبافان چندان تغییر کند.

در این میان سه استثنا وجود دارد که عبارتند از :

تریاک، شراب و فرش .

معنای تفسیری این واقعیت آن است که طی دوره هایی که طول عمر تکنولوژی جدید نسبتاً بلند بوده و کشورهایی که به دلایل سیاسی و اجتماعی از این مسئله غافل بوده اند به محض آگاهی می توانستند آن غفلت را جبران کنند. اما کشورهای صنعتی در مورد این سه قلم کالا آگاهانه بهای گرانتر و غیر متعارفی پرداخته اند تا منابع مادی و انسانی کشورهای این منطقه درگیر فعالیتهای معطوف به کوچه های بن بست باقی بماند درباره ماهیت اقداماتی که آنها در زمینه تریاک و شراب انجام داده اند سیاستگذاران خیلی زود هوشیار شدند اما سئوالی که وجود دارد این است که جایگاه فرش در میان شراب و تریاک کجاست؟ و اگر به میزان بیشتری منابع مادی و انسانی کشور درگیر ساخت تولید معیشتی و الگوهای دستی تولید باشند که در آنها دستاوردهای علمی و فنی جدید نقشی ندارند عقب ماندگی کشور بیش از پیش خواهد بود. از سوی دیگر بازار مصرفی ما یک بازار تضمین شده برای آنهایی خواهد بود که به تولید صنعتی مدرن اهتمام کرده اند بنابراین از منظر فعالیت اقتصادی تولیدات دستی تولیدات حاشیه ای و غیر توسعه ای محسوب میشوند و در هر کشوری که مدیریت توسعه دیرتر این واقعیت را درک کند جایگاه نسبی اش را در همه جهان از دست می دهد و با بحران های کوچک و بزرگ داخلی روبه رو میشود که محور همه آنها فقر و تنگدستی با همه عوارضش خواهد بود.

پیمایش به بالا