چهارشنبه – 22 آبان 1381 | روزنامه آسیا ( اقتصادی) – مهندس شیرین صور اسرافیل
دو گزارش جالب گره کور فرش باز نمی شود و ره به جایی نبرد تاجر دوران عتیق مندرج در شماره های پیشین روزنامه آسیا صرف نظر از برخی مسائلی که در آنها مطرح شده و جای بحث دارد البته در مورد فرش دستباف و این که نگاهی عام به تجارت در ایران دارد به ویژه گزارش (دوم شاید بتوان گفت از موارد معدودی است که در مقاله ای با نگاهی فرهنگ شمول که حاکی از نگرش تاریخی فرهنگی نویسندگان آنها است به مسایل تجارت و اقتصاد ایران که برخی آن را ارث پدری خویش می دانند پرداخته شده است.
و این شاید نوید آن را بدهد که حل بسیاری مسائل اقتصادی و تجاری در ایران نیاز به نوعی نگاه فرهنگی و فکری دارد که باید برای حل آنها از پژوهشگران و جامعه شناسان کشور کمک گرفته شود تا با اســتــفـــــــاده از مصداقهای تاریخی و اجتماعی که آنان پیش رو قرار می دهند، از تکرار تجربه های تلخ گذشته جلوگیری شود.
و یا شاید راه حل های مناسب تری با توجه به واقعیت های جامعه ایران از آن چه متخصصان و وابستگان آن حرفه ها با نگاه به الگوهای از پیش تعیین شده پیشنهاد میکنند، ارائه دهند. ابعاد و اهمیت این کالا و آن چه طی این سال ها بر سر تجارت و اقتصاد این کالای مهم و استراتژیک ملی، آمده به آن حد است. که میتوان آن را به خوبی تجسم کاملی از وضع تجارت و اقتصاد این سرزمین و حتی مسائل دیگری نظیر هنر و فرهنگ و تحقیق دانست. مطلب زیر به استناد سالها تحقیق و مطالعه و در حرش ایران نوشته شده است.
این که فرش دستباف ایران و اندکی دیرتر اقتصاد و تجارت آن از چه زمانی شروع به انحطاط و سقوط کرد مساله ای قابل بررسی است که شاید بتوان با طرح مسایل زیر اندک تلنگری به وجدان مسئول جامعه زد.
- آیا سقوط فرش ایران از زمانی است که رنگهای انیلینی در حدود ۹۰ سال پیش وارد کشور شد و رنگهای زیبا و چشم نواز و غیر قابل رقابت و حسرت برانگیز ایرانی که رنگرزان هنرمند اسرار آن را هم چون کیمیاگران مخفی نگه میداشتند (۱) در برابر حمایت سودجویانه عده ای دلال و فرصت طلب که مسئله بیچارگی و بدبختی یک کرور قالیباف را عنوان می کردند و هم اکنون این ماجرای تاریخی با مطرح شدن تنها تصمیم درست دولت در جلوگیری از صدور فرشهای نامرغوب به صورت دفاع از پشمهای دباغی نامرغوب و گره مخرب کمانشی بی گره بافی دوباره در حال تکرار است(، در سایه تهاجم رنگهای صنعتی که علی الظاهر آسان تر و ارزان تر بود رنگ باخت و اندک اندک مفهوم عمیق و زیبایی به نام رنگهای گرم و طبیعی ایرانی که ارزشی واقعی در فرش دستباف بود جای خود را به انبوه رنگهای سرد و بی هویت صنعتی سپرد.
- و آیا این سقوط مربوط به دورانی است که انواع پشم های وارداتی اعم از پشمهای ظریف به نام منچستر و یا بدتر پشم مرینوس که غالبا مورد استفاده پارچه بافی است به بهانه ایجاد فرشهای ظریف وارد کشور شد و یا در دهه های اخیر که به بهانه کمبود پشم مورد نیاز قالیبافی در اثر بها ندادن به تولید گوسفندان نژاد پشمی و صد البته دلالی های (پورسانتی انواع پشم ها و نخ های نامرغوب و غیر مشابه یا پشم های خاص و دســـــــــــــتریس ایرانی که خود ارزشی والا در فرش ایران بـــود بـــــه کیفیت عمده و برجسته کاربرد مواد اولیه مناسب ایرانی در فرش دستباف خاتمه داد و راهی که صدها مسیر را برای مصرف انواع پشم های نامرغوب و دبـاغی و ضایعات کارخانه ها پتوبافی و الیاف مصنوعی بدون هیچ مقاومتی هموار کرد.
- و یا آن زمان که یک نهاد دولتی با استاندارد کردن نقشه ها ورنگهای فرش (و این مفهوم از استاندارد البته با استاندارد کنترل کیفیت متفاوت است و تبدیل آنها به نقشه های چاپی و تکثیر هر یک به ارقام هزاری آنها را در کارتونهای استاندارد و یکنواختی بسته بندی کرد و نقشه کاشان راهی زابل شد و نقشه کرمان از کرمانشاه سردرآورد و نقشه های شهری را به دست روستاییان سپرد و عشایر خلاق و ذهنی باف را به بافت نقشه های تر و تمیز چاپی وسوسه کرد تا کل جماعت قالیباف کشور به تولید انبوه فرشهای یک شکل و یکنواخت و ماشین واره بپردازند و نیز بدعتی شود تا نقشه های اصیل ایرانی به راحتی در چمدانها راهی کشورهایی شود که بعدها بتوانیم داستان های سوزناک درباره رقبا و استفاده آن ها از نقشه های ایرانی بسراییم .
- و یا آن زمان که دستگاه های دولتی و شبه دولتی به بهانه ایجاد اشتغال در هر گوشه و کناری به برپا کردن دستگاههای قالی بافی برخواسته و یا سرازیر کردن انواع حمایتهای مالی و اعتباری بی توجه به مفاهیمی چون هنر فرهنگ اصالت هویت ،کیفیت نقوش و رنگهای بومی و منطقه ای و ایضا عشایری را فدای تولیدات انبوه و بی در و پیکری با استفاده از نقشه های چاپی و زیراکسی و رنگهای شیمیایی و غیره کردند که نه تنها نهادهای مقدسی چون تعاونیها را وارد دور رقابت باطل و بیهوده ای با بخش خصوصی کرد بلکه آنان را به جرم گناهی که بر گردن برنامه ریزان بود مورد تهاجم و بی مهری قرار داد و باعث سرشکستگی و ورشکستگی بافندگان بینوا و در نهایت فرش گردید. لازم است در این جا بیفزاییم که این کار بهانه به دست عده ای داد که گناه از دست رفتن بازارهای فرش را بر گردن تولیدات انبوه دولتی بیاندازند در حالی که واقعیت چنین نیست. بازارهای فرش از دست نرفته است بلکه دیگرانی با کیفیت بهتر جای ما را گرفته اند و تجربه تاریخی نشان داده است که هر زمان فرش ایران دارای کیفیت و هویت خاص خود بوده و ارزش و گاه مسئله محدود اعتباری داشته هیچ کردن تولید مطرح نبوده است.
- و یا زمانی رسید که مفاهیمی چون علم و سپس هنر در فرش مطرح گردید امری که هیچ گاه به صورت مجرد و جدا از فرش وجود نداشته (است گروهی از مدعیان و سلاطین بی تخت و تاج مدعی هنر و فرهنگ و آموزش و تحقیقات که آنها را در همه جا می توان یافت به تاخت و تاز در این عرصه ها پرداختند و از آن رو بود که ناگهان هنر زیبا و بی بدیل و افسونگر فرش خلاق و بومی و خیال پرورانه روستای عشایری که در واقع بدنه اصلی تولید فرش ایران است در مقابل فرشهای صد گره و ۲۰۰ رنگ و تابلوهای خارجی و فرشهای کایه و کوزه مفاهیم جدید هنر در (فرش رنگ باخت موسسه تحقیقات برای ساخت ربات نقشه خوان و بافنده مکانیکی سرمایه گذاری کرد آموزش ،عالی دانشجوی کرد را به تبریز برد که به او نگارگری و نقوش غیربومی او را بیاموزد تا وی بعد از فارغ التحصیلی به استخدام کارخانه های فرش ماشینی درآید.
- و یا آن زمان که عده ای تکنوکرات دشمن فرش دستباف در راس مراکز تصمیم گیری صحبت از مقایسه کار بی ارزش بافنده ایرانی که شاهکارهای چهارصد ساله صفوی را به گنجینه هنرهای جهان (افزوده با کارگر مونتاژ کار ژاپنی که ماشین واره کامپیوتری دو سال مصرف را می سازد) (۲) به ترویج تفکرات ضد فرش دستباف پرداخته و بدون توجه به ارزشهای جامعه شناختی ایران و این که فرش ایران عمدتا هنری روستایی بوده و به طور قطع در حفظ حیات بسیاری از روستاهایی که افکاری از نوع اصلاحات ارضی شاهانه آنان را به شهرها نکشانید موثر بوده است به اظهار نظرهای دشمن کام و فرش ستیز پرداختند و ایضا باید به افکاری از این دست که اجازه ایجاد صدها کارخانه فرش ماشینی به ویژه در مناطق قالیباف را داد و ترویج فکر ایجاد مجتمع های قالیبافی (جهت تحقق امر ضد ارزش انبوه سازی را به همراه آورده است اشاره ای داشته باشیم.
- و یا باید بالاخره گناه را بر گردن آن تاجر عهد عتیق نوشت که نه در کار خویش در قید کیفیت است و نه بر آبرو و عزت ملی ارزشی قائل است و نه به تحقیق و بررسی و بازاریابی اعتقاد دارد و نه حاضر به هیچ تغییری در شیوه کار خویش است و یا در زمانی که از ضرورت کنترل و نظارت بر فرش صحبت به میان می آید (نظیر آنچه در ۴۰ سال پیش در سمیناری در مشهد به علت رواج تقلبات در رنگ و مواد اولیه ،فرش ضرورت کنترل و استاندارد مواد اولیه فرش پیشنهاد گردید فرش را هنر دانسته و هیچ گونه نظارتی را بر آن نمی پذیرد و آن گاه در مقابل آن ستمهایی که از تقلبات و مصرف بدترین و پست ترین مواد اولیه و های بد و نقشه های تکراری و بی ارزش بر فرش میرود و یا در مقابل ایجاد صدها کارخانه فرش ماشینی و استفاده از کامپیوتر و تولید انبوه فرشهای بی ارزش به مدد نقشه های تکثیری حتی انگشت خود را تکان نمی دهد و هر گاه که قرار است نظری در مورد فرش بدهد جز از حذف گمرک و قید و بند و پیمان و تعهد قدمی آن سوتر نمی گذارد کجاست آن شکوفایی صادرات که قرار بود با حذف مقررات گمرکی (پدید آید و برای فروش فرشهای خود به هر قیمت و کیفیتی از رنگ زدن و کهنه کردن فرش و قاچاق و حراجیهای هندوانه وار و فروش فرشهای تخته ای و دوره فروشی ابا ندارد با پوزش از آن تاجری که همواره پاسدار شرافت حرفه ای و حرمت و اعتبار سرزمین خویش بوده و از آنچه این سالها بر فرش رفته خون دل خورده است.
- و در نهایت نمیدانیم از چه زمانی معدودی انگشت شمار به عنوان پژوهشگر و محقق به هدایت تعصبی شخصی بر آن شدند که ضرورت تلاشهای علمی و کارشناسانه را به دولتیان و دست اندرکاران فرش نشان دهند و آن گاه در شرایطی که جامعه ۲ میلیونی تولید کننده و (وابسته فرش که به مفهوم مطلق کلمه از هر گونه آگاهی های فنی و آموزشی و تامینی در حرفه خود، محرومند، حتی از گذشته درخشان فرش و ویژگی های طلایی آن نیز کم ترین شناخت را دارند و انبوه دانشجویان دانشگاههای فرش به بهانه نبود متون تدوین شده اسیر در چنبره علوم نظری بی مصرف عمر می گذرانند و در شرایطی که بودجه های سرسام آور تحقیقاتی در نهادهای مختلف قادر به گشودن کوچک ترین گره ای از کار فروبسته فرش نیست و ایضا بودجه های میلیونی به بهـ حمایت از هنر به راههایی می رود که کوچکترین ارتباطی با هنر اصیل و مردمی و بومی کشور ندارد کتابهای تحقیقاتی فرش از نوع کارهای فانتزی تلقی شده و حتی کمک محدود خرید دولتی نیز به آنها تعلق نمی گیرد و از این رو پژوهشگران بی نوا در چنبره هزینه های سرسام آور چاپ و سپس مشکل گرانی در فروش که حداقل با پرداخت اندک سوبسیدی تهیه آنها برای دانشجویان و علاقه مندان ممکن می شد بسیاری از تحقیقات خود را به دست تاریخ سپردند و هم چنین دهها پایان نامه دانشجویی که بعضا ارزش آنها بسیار بالاتر از افاضات مدعیان فرش بود و چاپ و تکثیر آنها حتی به صورتی زیراکسی میتوانست کمک بسیار به جامعه تشنه فرش باشد در غبار کتابخانه ها گم شــــــــــد و پژوهشگران مستقل یا خانه نشین شدند و یا جلای وطن کردند و یا در نهایت مجبور به پرداخت زیانهای سنگین مادی و معنوی به بهای پایداری خویش شدند. شاید آنچه در بالا گفته شد سیمایی بیش از حد غم انگیز از فرصتهای از دست رفته و غیر قابل بازگشت در سرنوشت فرش دستباف را ترسیم کرد اما فرش در این سرزمین امری ریشه ای و زوال ناپذیر بوده و منافع آن با منافع ملی ایران به طور اعم و جامعه زحمتکش و محروم تولید کننده فرش به طور اخص یکی است از آنجا که عرصه این سرزمین هیچ گاه از حضور انسانهای فرهیخته و هنردوستان و پژوهشگران و استادان و حرفه مندان و بالاخره انسانهای شریف و مسوول خالی نبوده است امید می رود که راه این دو جریان ملی با یکدیگر تلاقی یافته و به تجدید حیات این بخش زرین از کتاب فرهنگ و هنر ایران منتهی شود.
زیرنویس:
1- هکلوت دانشمند انگلیسی که در قرن شانزدهم می ،زیست به یکی از بازرگانان هم میهن خود میگوید در ایران فرشهایی از پشم زبر که در دو طرف دارای ریشه های نخی است خواهی دید این فرشها بهترین فرشهای عالم و رنگهای آنها بهترین و زیباترین رنگ هاست و تو باید به این کشور بروی و به انواع وسائل باید متوسل بشوی تا بتوانی از مردم آنجا طرز رنگ کردن (خامه) قالی را یاد بگیری زیرا اینها به طوری رنگ شده که باران و سرکه و شراب در رنگشان تاثیر نمی کند و چون تو این علم را از آنها آموختی به اسرار آن دست خواهی یافت و خواهی توانست در رنگ کردن فرش آن را به کاربری و به دوام آن اطمینان داشته باشی زیرا رنگی که در رشته های زیر ثابت باشد قطعا د به های باریک منوجان ثابت تر است البته باید از رنگهای مایع و وسایل رنگرزی و بهای آنها آگاه بشوی.
2- بدیهی است این امر به معنای مخالفت با صنعت و یا نفی ارزش کامپیوتر و ماشینهای پیشرفته امروزی نیست بلکه به معنای آن است که صنعتی شدن کشور لزوما نباید از مسیر تخریب ارزشها و تواناییهای ملی بگذرد