سایه بحران گسترده و گریزناپذیری که روی صنعت فرش دستباف ایران افتاده است ظاهرا مسوولان و برنامه ریزان حکومتی را بر آن داشته که به آخرین راه حل پیشنهادی یعنی تعیین یک سازمان و نهاد مشخص برای سرپرستی فرش دستباف ایران متوسل شوند. اگر فراموش نکرده باشیم طی سالهای اخیر برنامه های متعددی در جهت کمک به دشواریهای فرش دستباف پیشنهاد و مورد اجرا قرار گرفت که از میان آنها میتوان به ایجاد دانشگاههای فرش و ایجاد مراکز آموزشی کاربردی متعدد و ایجاد مراکز تحقیقاتی و تغییر و تبدیلهای مکرر و گسترده در مقررات و آیین نامه های گمرکی و تجاری اشاره کرد که نگاهی به وضعیت فرش دستباف ایران در شرایط حاضر میتواند چگونگی عملکرد و کارآیی برنامه های یادشده را نشان دهد.
اگر بپذیریم که در ماهیت و ضرورت این نهادها در جامعه فرش دستباف کوچکترین تردیدی وجود ندارد راهی جز آن نیست که شیوه و سیاست غیرعلمی و غیرکارشناسانه فارغ از واقعیتهای فرش دستباف را که در جریان شکل گیری این برنامهها اعمال شده اصیل ترین عامل عدم موفقیت آنها تلقی کرده و به حق این نگرانی را در مورد نحوه تشکیل سازمان و یا نهادهای متولی فرش دستباف نیز داشته باشیم.
اما این که چرا دولت و یا برنامه ریزان کشور علیرغم این که همگان به ارزش ، اهمیت و وسعت تولیداتی نظیر فرش دستباف اذعان دارند قادر به حل مشکلات آن نیستند مساله ای قابل بحث است و به خصوص اکنون که مساله ای به عنوان تعیین متولی فرش دستباف پیش روست باید قبل از هرگونه اقدام شتابزده و غیر واقع بینانه به کلیه ابعاد آن اندیشیده شود و باید به یاد داشته باشیم که:
امروز فرش ایران در وضعیتی قرار دارد که فرصتی برای هیچگونه اشتباه مجدد نیست و در صورت وقوع چنین امری باید منتظر از دست رفتن این صنعت با ارزش ، شریف ، محجوب و سودآور بود و بابت آن تاسف خورد. در این مقاله قصد تکرار مسائلی را که حداقل از
زبان صاحب این قلم دهها بار گفته و نوشته شده نداریم ولی برای توجیه پیشنهادی که این مطلب به بهانه آن نگاشته شد ناچار از گذری اجمالی به عوامل و مسائلی هستیم که باعث تخریب و سقوط فرش دستباف ایران شده است.
به طور کلی اگر نگاه برنامه ریزان دولتی را به فرش در دو جهت اشتغال زایی و ارزآوری خلاصه کنیم که هر دو مساله ای اساسی و اجتنابناپذیر در شرایط اقتصادی ایران است بحران پیش آمده در فرش دستباف ایران نشان میدهد، نگاه سنتی و غیرعلمی و یکسویه تلقی از فرش دستباف به عنوان یک کالای تجاری (مطلق) به فرش دستباف نه تنها برنامه های مصوب یادشده را به نتیجه مطلوب نرسانیده، بلکه باعث ایجاد بحران در کالای سنتی قدرتمندی شده که در تاریخ حیات چندین هزار ساله آن سابقه نداشته است. تا آنجا که رویکرد به مسائل ذاتا مفیدی نظیر آموزش و ایجاد مراکز دانشگاهی و تحقیقاتی و حتی تعاونیها نیز تحت تاثیر نگاه ياد شده نتوانست در جلوگیری از شتاب فزاینده سقوط فرش ایران نقشی ایفا کند، از این رو برخی از دستاوردهای سیاستهای نادرست اعمال شده طی دهه های گذشته را مرور میکنیم:
- گسترش بی رویه و بوروکراتیک سازمانهای تولید کننده فرش وابسته به دولت
- گسترش انبوه سازی در جهت نفی اصالت، هویت و تک بافیهای متنوع بومی و گوناگونی که از مشخصه های فرش ایران بوده است.
- استفاده از نقشه های چاپی زیراکسی کامپیوتری در جهت نفی ارزش طراحی زیبا و غنی ایران و طرد و حذف طراحان خلاق، هویتمند و بومی مناطق
- تبلیغ درباره نوعی فرشهای لوکس و فانتزی و غیر کاربردی در جهت نفی ارزش فرشهای متنوع و زیبای مناطق بومی که در آنها استفاده از پشمها و رنگهای اصیل منطقه ای یک اصل بوده است. در مقررات گمرکی فرشهای درشت باف و متوسط که بعضا جزء زیباترین و اصیل ترین فرشهای دستباف به حساب میآیند جز فرشهای درجه ۳ محسوب میشوند و صاحبنظران در جامعه فرش دستباف خود بهتر میدانند چه میزان فرشهای کهنه و با ارزش ایرانی زیرپوشش این درجه بندی به راحتی از کشور خارج شد.
- عدم توجه به نیازهای فرش دستباف و همچنین مواد اولیه و رنگهای مرغوب مورد نیاز آنها که این مواد را به میزان زیادی میتوان در داخل کشور تامین کردسبب شده تا استفاده گسترده از پشمهای دباغی و الیاف مصنوعی و رنگهای نامناسب و بی ثبات در صنعت فرش ایران رواج یابد.
- عدم نظارت و کنترل بر تولید که نادرستی و فساد و بدبافی را به طور گسترده در فرش باعث شده است.
- استفاده از ابزار و وسایل مکانیکی و ماشینی نظیر کامپیوتر و رباطبافنده و نقشه خوان مکانیکی و یا استفاده فزاینده از سیستمهای صنعتی و عمدتا به صورت غیرعلمی در ریسندگی و رنگرزی، پرداخت و شست وشو و غیره در جهت نفی حضور انسان ایرانی در فرش که علت و عامل وجودی و هویت بخش فرش دستباف ایران بوده است.
- تشویق صادرات کیلویی در جهت نفی ارزشهای کیفی و ایجاد عدم تعهد در بازرگانان و صادرکنندگان به کیفیت و اعتبار فرش ایران
- عدم توجه به شهرت و افتخار و احترام فرش دستباف ایران با عرضه فرشهای فاقد کیفیت در بازارهای بین المللی و برگزاری حراجهای حرمت شکن در شرایطی که هنوز و همچنان فرشهای ۴۵ دهه گذشته ایران به عنوان فرشهای مرغوب ایرانی بین فرش دوستان جهان و در مزایدههای موزه ای دست به دست میشود.
تردیدی نیست که در ایجاد و شکل گیری ضایعات یادشده بخشهایی از نهادهای غیردولتی و بخش خصوصی نیز نقش داشته اند اما دولت و برنامه ریزان حکومتی میتوانستند باتوجه به ارزش چندگانه فرش دستباف در حیات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران ، به جای اتکای مطلق به نظریه های نهادهای وابسته به دولت و یا بخش تجاری با استفاده از راهنمایی گروههای اجتماعی صاحبنظر صرفا به هدایت و راهبری آگاهانه پرداخته و در نهایت به عنوان مسوول و متولی ارزش و اعتبار فرهنگی فرش دستباف برای سرزمین ایران ، به نظارت و کنترل صنعت فوق اقدام کند. این وظیفه ای است که انتظار میرود به هنگام تعیین متولی برای فرش دستباف ایران به آن توجه شود. با توجه به نکات یاد شده طرح اجمالی زیر برای سازمان متولی فرش پیشنهاد میشود. از آنجا که فرش دستباف ایران کالایی کاربردی است که در گذر تاریخ و در گستره پرتنوع جغرافیای ایران با غوطه خوردن در فرهنگ رنگین و بی انتهای عشایر ، قومیتها و روستانشینان ایران تبدیل به کالایی هنری شده و به کمک ذهن و اندیشه و انگشتان هنرآفرین انسان ایرانی هویت و ارزشی جهانی یافته است، بنابراین برای شناخت ، حفظ و حمایت از ارزشهای یاد شده هرگونه برنامه ریزی در مورد فرش باید زیر نظر شورایی مرکب از ایران شناسان، فرهنگ شناسان، جامعه شناسان ، اسطوره شناسان و پژوهشگران و صاحبنظران علمی و سنتی فرش و همچنین متخصصان اقتصادی و تولید آشنا به مسائل سنتی و بومی فرش دستباف) صورت گیرد. چنین شورایی قادر خواهد بود با تسلط همه جانبه به مسائل فرش ، ضمن جلوگیری از اعمال مسائل تخریبی و ضدارزش در صنعت فرش دستباف با استفاده از پیشرفته ترین آگاهیهای علمی در زمینه حفظ و حمایت از آثاری این چنینی که جزئی از میراث جامعه بشری محسوب میشود ، به بازگشت هویت آسیبدیده فرش ایران کمک کنند و حتی اگر مسوولان و برنامه ریزان کشور کماکان با نگاه اشتغالزایی و ارزآوری به فرش نگاه کنند راهی جز ، حفظ ارزش و هویتی که موردتوجه جامعه جهانی بوده و بازگشت به کیفیت سالم و شرافتمندانه آن وجود ندارد.
روزنامه همشهری – نوزدهم اردیبهشت ماه 1381 | شیرین صوراسرافیل